زنان و اسلام سياسى در عراق
دالیا علی سعید

در کشوری که در آن چشم به جهان گشودم همه چیز از قبل بنا به قوانین از پیش وضع شده از سوی حاکمان مستبد، زن ستیز و ضد بشری٬ با صنعت مذهب اسلام بر سرنوشتمان (دختران و زنان) از همان شروع زندگی چنگ انداخته بود، بدون اینکه هیچ نقشی در وجود همچون قوانینی داشته باشیم .

اسلام و سنت٬ شادی و آسایش و امنیت در هر مرحله از زندگی را از ما سلب کرد. جامعه ای به شدت سنتی با بافت عشیره ای . پرداختن به شناخت همه جانبه و گویاتر کل نظام بعث ایسم تا اسلام سیاسی که تحت عنوان دمکراسی و سکولاریسم چند سالی است که احزاب ناسیونالیست سکاندار آن هستند مسلما در این شرح کوتاه نمی گنجد. اما می تواند تصویری کلی از آنچه باشد که لحظه لحظه شادی و امکانات یک زندگی آرام، برابر و انسانی را از امثال من و همنوعان من ربوده است . اگر میگوییم صنعت مذهب و اسلام سیاسی سیستمی است ضد انسانی٬ بدین معناست که تاريخا بنیاد آنها بر اساس تبعیض، نفاق، چند دستگی، غارت و چپاول ثروت و سامان جامعه استوار بوده و هست.

ابتدا از تبعیض جنسی بگوییم. سیستمی که در آن زن نه تنها با هم نوع خود برابر نیست بلکه برده و ملک مرد محسوب میشود و از جایگاه، شان و منزلت انسانی برخوردار نیست. در دین اسلام بنا به نص صریح ((قران مجید)) آمده که زن نصف مرد حق و حقوق دارد و ارث به وی تعلق میگیرد، در امر شهادت دو زن در مقابل یک مرد دارای حق مساویند . دختران از کودکی به خاطر تاکید قران بر برتری مرد بر زن توسط والدینشان ختنه میشوند و تا آخر عمر بایستی با فلج جنسی زندگی کنند چرا که حدیث است زنی که ختنه نشده باشد غذای دست پختش حرام است .

زن به تنهایی حق سفر ندارد چرا که از دیدگاه اسلام زن ((ناموس مرد)) بشمار میاید. حق تصمیم گیری در مورد امورات شخصی (ظاهر و پوشش) نیز از او باز ستانده میشود و در آن تداخل میکند. یعنی حق کوتاه کردن مو و اصلاح صورت را ندارد چرا که حرام است و در انتخاب لباسش که اصلا حق ندارد هیچ به اجبار باید حجاب بر سر کند. در صورتی که حجاب از نظر من نماد بردگی و به انقیاد کشیدن زنان است . به عبارتی دیگر همین سیستم بشدت ارتجاعی که بر جامعه تحمیل شده ابعاد مناسبات بخصوص ما زنان را از هر لحاظ از پوشش گرفته تا همه زندگى زیر ذره بین قرار داده که نه تنها حق و حقوقی برای زنان قایل نیست بلکه احساس بردگی را در ما بیشتر نهادینه میکند .

این نظام با دیدگاه عصر حجری خود از زن برده ای میسازد که باید مدام تحت فرمان مرد باشد، همین نگاه تبعیض آميز پايه دیگر جنگها را ميگذارد. اساسا در این سیستم مذهبی سرمايه دارى چون زن وابستگی شدید مادی به مرد دارد٬ بنابراین امکان و فرجه های ابزار وجود را در عرصه های اقتصادی از وی سلب نموده و به تبع آن در عرصه سیاسی و اجتماعی نیز جایگاه وی به عنوان درجه دو و سه تقلیل پیدا میکند . زن در جوامع سکولار و دمکرات با تبعیضی که در کل این نظام به وی روا داشته میشود، از جمله بار کار خانگی٬ در دوره بحرانى بيش از بقيه از توليد و کار به بيرون پرت ميشود. این امر موجب شده که بخش عظیمی از زنان به کنج خانه رانده شوند. تازه آن بخش هم که وارد عرصه اجتماعی شده، و يا موقعيت خود ر هنوز دارند٬ غالبا شغلهای خدماتی به آنها تعلق میگیرد. آنهم در ازای کار مساوی با مردان و گرفتن دستمزد نابرابر .

حال با چنین وصفی اگر پدیده های بیکاری زنان، قتل ناموسی، بالا گرفتن آمار طلاق، عدم امکان ازدواج٬ گسترش خشونت، فشار و شکنجه های روحی و جسمی٬ بافت سنتی خانوادگی طایفه ای و دهها آسیب اجتماعی حاد دیگر را به این پدیده ها بیافزاییم٬ شاید هنوز گوشه ای کوچک از مصیبتهای جهنمی باشد که حکومت اسلامى عراق بر ما دختران و زنان تحمیل نموده است. من هم تمامی این موارد از احجاف و آزار و اذیت، نابرابریهایی که ناشی از وجود چنین حکومتهایی است٬ در کشور اسلام زده عراق چه در دوران رژیم صدام و چه در این دوران نزدیک به دو دهه از حاکمیت احزاب کرد در ((اقلیم کردستان)) را با پوست و استخوان درک و لمس کرده ام. این بی حقوقی نسبت به زنان در خانواده، مدرسه، دانشگاه، محيط کار، ارگانها و نهادهای دولتی و غیر دولتی و کلیه عرصه های مناسبات اجتماعى سایه انداخته است. این سیستم در هم تنیده اسلامی در صدد بوده با تمام ابزارهای ممکن از زنان که نصف جامعه بشمار می آیند موجودی ناتوان و بی اراده درست کند که بشدت در رنج بسر می برند.

با توجه به این شناخت و درک واقعی از دین اسلام به این نتیجه می رسیم که نه تنها دکان صنعت دین اسلام را بايد بست٬ نه تنها بايد دستش را از زندگى مردم کوتاه کرد٬ بلکه قوانين اش را باید به زباله دان تاریخ انداخت. اين سرمايه دارى و دمکراسى امروز است که براى سرکوب برابرى زن و مرد و براى سرکوب آزادى به مذهب و صنعت دين نياز دارد. اين افعى را به جان ما انداخته اند تا زورگوئى برپا باشد. باید کلیه ادیان و مذاهب را افشا و رسوا کرد.بايد براى رهائى با بر افراشتن پرچم سرخ سوسیالیزم گام در راه آزادی و برابری و جامعه اى انسانى نهاد . *